معاذ الله ، از منادیان فتنه انگیز !! .
 ل . کریمی استالفی ل . کریمی استالفی

 

 

احساساتی شدن نا معقول ، از جسارت آدمها در برابر بیان معقول می کاهد ، و در برخی مواقع ، نا آزموده ها تطمیع می شوند ، تا بسیاری از واقعیتها و حقیقتها را پنهان کرده به شایعه ها پا فشاری کنند .

   در دهکدۀ جهانی امروز ، از برکت علم و خرد آدمیزاد ، واقعیتها و شایعه ها بسرعت باد و برق دورا دور قاره ها می پیماید ، و مردم دنیا را از اوضاع و احوال یکدیگر آگاه می سازد .

    سوگمندانه باید گفت : دست سیاست های غرض آلود ، در منطقۀ ما چنان کارگر افتاده ، که برای سردرگمی افکار مردم ، با گذشت هر روز دام تزویر تازه ی می گسترانند ، تا یگانه هدف سر پوشیدۀ شان را ، در دشوار ترین شرایط ، با بعصیان آوردن توده ها ، برآورده سازند . جای تأسف است که عده ای از صاحبا ن قلم و زبان { آب را نادیده ، موزه را از پا می کشند } بدون آنکه دماغ شانرا لمس ، دنبال گربۀ نادیده می دوند ، و برای به کرسی نشاندن شایعه ها ، شتاب زده نوحه خوانی می کنند .

       در سه دهۀ اخیریکه افغانستان برای منافع دوستان و دشمنان ما در آتش جنگ خانمانسوز می سوخت ، شکی نیست که جمهوری اسلامی ایران درین جنگ ویران کن بیطرف نماند ، جز برای منافع خود ، کدام  کار خاصی  که رضای خدا در آن متصور ، و رضای ملت مظلوم ما از آن حاصل شده باشد ، انجام نداده .

  و اما ؛ مردم عزیز ایران میدانند که افغانستانی ها ، مردمان صبور و قدر شناسی هستند ، از میزبانی ملت ایران ، در طول سالهای جنگ اظهار قدر دانی و شکران مینمایند ، اما گلایه و حقایق تلخ انکار ناپذیری مبنی بر برخورد بیتفاوت و خصمانه ، آزار و اذیت مهاجرین توسط پولیس ، ژاندارمری و سپاه پاسداران ، بطور خیلی عادی در کمپها ، نبود شرایط مناسب درس و تعلیم برای کودکان ، عدم دسترسی زندانیان به وکیل مدافع ، جمع آوری و رد مزر مهاجرین از کوچه و بازار و محل کار ، بدون اینکه عذر قانونی شان مبنی بر داشتن زن و فرزند شنیده شود ، کمترین مزد ، عدم مصؤنیت در کارگاه ها و عدم پرداخت خسارت از طرف کار فرما ، و بسیاری حقایق دردناک و تکاندهنده ی که نمیتوان بازگو نمود ، مهاجرین افغانی را رنجیده خاطر ساخته است . آنعده مهاجرینی که به سبب حقارت های روحی و شکنجه های  روانی از ایران بازگشت نموده اند ، خاطرات بسیار تلخی از اردوگاه های تل سیاه ، عسکر آباد ، سنگ سفید و ورامین در ذهن شان ماندگار و فراموش ناشدنیست  .

      در رابطه به هیاهویی که اخیراً راجع به اعدام 45 نفر مهاجرین افغانی از زبان شخص و یا اشخاصی بیمسوولیت براه انداخته شد ، باز هم سوگمندانه شایان یاد آوری میدانم که : برخی از رسانه ها بدون در نظرداشت مسوولیت عظیم خبر نگاری و عواقب بد مسئله ، از کاه کوه ساختند ، و شتاب زده تا سرحد نا سزا گفتن پیش رفتند . مطمئنم  دست هایی در کار بود ، تا این شایعه را سریعتر و وسیعتر دامن بزنند و روابط دوستانۀ دو ملتی را که دارای رشته های نا گسستنی عمیق تاریخی ، فرهنگی ، زبانی هستند خدشه دار سازند .

      شخصی ادعا می کند که 45 نفر مهاجرین افغانی در زندان تایباد اعدام شد . وظیفۀ یک ژورنالیست و یا کار شناس درینمورد چیست . قبول ادعا ، رد و یا تحقیق منطقی .

 اکنون این سوالات مطرح می شود که : .

1  نوعیت جرم ، علل و عوامل آن چه بوده .

2  آیا زندان تایباد برای اعدام همچو جمعیت کثیری ، گنجایش ، آمادگی و محلی مناسب شده میتواند ؟.

3  در صورتیکه 45 نفر رسماً اعدام شده باشند ، اجساد آنها رسماً در مرز اسلام قلعه تحویل مقامات افغانی شده ، رسانه های خبری کجا بودند ، چرا فلمبرداری نشد ، چرا دولت و رسانه ها سکوت اختیار کردند .

4  آیا اعدام شد گان از یک ولایت افغانستان بودند ، یا از سایر ولایات هم ، اگر جسدی در سایر ولایات تحویل خانوداه ها شده باشد ، گزارش آنرا کدام رسانۀ خبری مستقیماً پخش کرده است ؟ .

5 آیا ادعای یک نفر مهاجر ، که شاید مصائب هجرت و زخم زبانها را دیده باشد ، مورد تائید قرار بگیرد ، یا اظهارات دو مقام بلند پایۀ رسمی دولتهای ایران و افغانستان ؟ .

     با آنچه که گفته آمدیم ، باین نتیجه می رسیم که : نادرست بودن این قضیه نیاز به استدلال نداشته و اظهارات دو مقام وزارت خارجه ایران و افغانستان مبنی بر اعدام 3 یا 4 نفر قاچاقچی مواد مخدر مورد تائید است ، تحلیل های نادرست و دور از واقعیت از لحاظ اصول ژورنالیستی و قوانین جامعۀ مدنی لطمۀ بزرگی در شخصیت رسانه ای وارد می سازد .

        بیائید صادقانه و بیطرفانه از خود بپرسیم و از خود بنالیم ، در حالیکه خوب میدانیم کشت ، زرع و قاچاق مواد مخدر خیانت علیه کل بشریت است ، قاچاقبران نباید بدون مجازات و کیفر بمانند ، درینجا حرف  از خودی و بیگانه نیست ، درینجا حرف از کل بشریت است . لحظاتی چند خود را بجای دیگران قرار دهیم ، اگر فردی از کشور دیگری مواد مخدر را به کشور مان وارد کند و جوانان ما را آلوده به این زهر خانمانسوز سازد ، ما در مقابل چه می کنیم ، با پذیرایی گرم و اهدای سوغات او را آزاد می نمایم ، یا مطابق قانون کشور خود با وی برخورد میکنیم ؟ . هر کشور از خود قوانین خاص و منافع ملی دارد ، شما اطلاع داشته باشید که هر سال بعد از ختم مراسم حج ، تعدادی از حجاج ما بی دست به کشور بر میگردند ، عربستان سعودی اشخاصی را که دست به دزدی می زنند ، دست شانرا قطع می کند . پس همانطوریکه بدیگران اجازه نمی دهیم در امورات کشور ما مداخله کنند ، ما نیز حق نداریم  در اجرای قوانین دیگران مداخله کنیم . در هنگام داوری باید جانب حق را گرفت ، در حالیکه تمام سازمانها ، جنبش ها و دولتها ی دنیا علیه مواد مخدر مبارزه می کنند ، ما چرا خود را ازین داعیۀ بر حق کنار بکشیم . این را نیز نادیده نباید گرفت ، تا زمانیکه فقر وجود دارد ، اعدام ها راه مناسب و اساسی نبوده و شاهراه انتقال مواد مخدر را مسدود نمی کند ، بلکه کمی ترس را مستولی می سازد . این مسئله بعنوان یک امر مهم و فوق العاده پُراهمیت باید مورد توجۀ مراجع مسؤل قرار بگیرد ، تا شیوه های مناسبی به پایان دادن اعدام ها در نظر گرفته شده ، با کمال عدالت در مورد مجرمین بدون شکنجه رفتار ، و برای متهمین اجازه داده شود تا از خود توسط وکیل مدافع بدفاع بپردازند .

   تا جائیکه موضوع به پناهندگان ارتباط می گیرد ، حقایق دردناکی از خشونت علیه مهاجرین را میتوان در همه جای دنیا ، از کشور های اسلامی { حامی مستضعفین جهان  و اسلام مرز را نمی شناسد } گرفته ، تا کشور های غربی دارای اصول دموکراسی مشاهده میکنیم ، بطور مثال از کشور یونان خبر هایی در دست است که ، مهاجرین به چه وضیعت اسفناکی در آنجا زندگی غیر انسانی دارند ، لت وکوب و شکنجۀ پولیس یونان ریکارد خشونت گری پولیس پاکستان اسلامی را شکسته است .

   حالا از خود باید پرسید ، این همه مصیبتها بر سر ما ملت چه عللی میتواند داشته باشد ، که در هر پیامد و پیروزی نوید بخشی ، آغاز بدبختی دیگری را نصیب میشویم ، آیا ما منشأ اساسی فرار جوانان خود را از کشور بررسی کرده ایم ، شاید پاسخ چنین باشد ، آری  ... فقر ، نبود امنیت ، بیکاری عامل عمدۀ فرار مردم از کشور شده ، پس درینجا مقصر کیست ؟ خود ما ، یا بیگانگان ، ما نتوانسته ایم از همه امکاناتیکه در دسترس داریم استفاده خوبی ببریم .

   تأسف آور است که بیشترین موارد خشونت در وطن خود ما صورت می پذیرد ، ولی جدی تلقی نمیشود . آیا برای ما خجالت آور نیست ! که دربسیاری از کشورها ، فقط افغانها هستند ، توهین ، تحقیر ، زندان و یا بپایه های دار می روند .

    دولت افغانستان باید با استفاده از روشهای مناسب ، بدون تأخیر ، یک برنامۀ بازگشت مهاجرین را رویدست بگیرد . و مبالغ هنگفتی که برای سرگرم سازی مردم بخاطر بقای یکمشت جلاد ، بعناوین مختلف جرگه و جرگه بازی بمصرف می رساند ، در فراهم آوری شرایط زندگی پر سعادت و بازگشت مهاجرین از کشور های همسایه اقدام نماید ، تاکی و تا چند ، این هممیهنان ما ، در دیاران غربت و بیگانه زیر بار استثمار کمر های شان خم گردد .

     بحران فرار نو جوانان ما که امروز شاهد آن هستیم ، محصول عملکرد های یاغیانۀ طالبان { نادان } و حکمتیار{ پیمان شکن نیمه راه } است ، که راه رشد سیستم زندگی انسانی و متمدن را در کشور سد ساخته اند . آمدن آنها باثر تلاشهای آقای کرزی و جناب وردک مطمئناً وضع مملکت بدتر میگردد . نیروهای مترقی باید با شدت تمام ، مبارزه بخاطر نابودی این تروریست ها را وظیفۀ اصلی خود قرار داده ، تا باشد با سرنگونی کامل آنها امنیت در کشور قایم گردد . ضمناً جلو خروج ارز توسط باند های مافیایی خودی و بیگانه گرفته شود  و ازین پول ها با مساعدت کمکهای جامعۀ جهانی ، زمینۀ کار را به مهاجرین مهیا سازند .

هموطنان عزیز بخاطر بسپارید ! .

     هرگونه سهل انگاری از طرف حکومت ، مردم ما شاهد تحویل گیری دو  نوع اجساد خواهند بود ، 1ـ جسد معتادین با روح ، که بار دوش خانواده ها و جامعه خواهند شد .2 ـ جسد های بیروحیکه ، در هنگام سفر در کانتینر ها خفه میشوند یا با کشتی های نا ایمنی غرق ابحار میگردند ، یا توسط نیرو های امنیتی به رگبار گلوله بسته شده و یا اعدام میگردند . بااحترام   

 


April 28th, 2010


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
گزیده مقالات